Thursday 10 January 2013

منطق متناقض فعالان حقوق بشر و اپوزیسیون به احکام اعدام در ایران


هفته وماهی سپری نمیشود مگر اینکه خبر از اعدام شدن و یا احتمال اعدام فعالان سیاسی و مدنی در ایران منتشر میشود اما نکته مضحک این اخبار غم انگیز عکس العمل متناقض اپوزیسیون و فعالان حقوق بشری است که داعیه پرچمدار بودن فعالیت در حوزه حقوق بشر و نیز گروههای اپوزیسیونی است که ندای ایرانی ازاد و دمکرات در اینده میدهند.
اخبار جدیدی منتشر شده است مبنی بر اینکه  حکم اعدام تعدادی از فعالان عرب در بیدادگاههای نظام فاشیست دینی ایران تایید شده است.
فرض کنیم که این افراد فارس بودند: اول از همه سر و کله فعالان حقوق بشر و برندگان جوایزمختلف  در حوزه حقوق بشر چون نوبل پیدا میشد ( که مثلا  ثابت کنند جایزه صلح نوبل مفت ومجانی و بدون دلیل به انها اعطا نشده است )، بیانیه ها صادر میکردند و با هزار دلیل و منطق حقوقی وفقهی استدلال دیوان عالی در صدور حکم اعدام را رد میکردند همزمان فعالان سیاسی و اپوزیسیون دمکراسی طلب با هزاران گزارش و مطالب گوناگون از طریق لابی های خود در امریکا و دیگر کشورهای اروپایی اقدامات لازم را در واداشتن سردمداران این کشورها به اعمال فشار برای واداشتن نظام حاکم در ایران برای به اجرا در نیامدن این احکام به عمل میاوردند بحدی که حتی  صدای اعتراض جناب اقای اوباما را به این احکام  در میاوردند چرا که از دید این افراد اعدام یک انسان بهر دلیلی و بخصوص به دلیل دگر اندیشی و اظهار عقیده عملی مغایر با مبنای تفکر دمکراسی طلبی است .
از دید اغلب  گروههای اپوزیسیون و فعالان حقوق بشر اخباری از این دست ظاهرا در یک چهارچوب خاص ارزش این را دارد که مطرح و رسانه ای  شود واین چهارچوب عبارتست از فارس بودن فرد محکوم است ( به هر دلیلی )  و محکومان دیگر ملتها اعم از عرب و کرد و بلوچ و ترکمن در این چهارچوب جایی  ندارند و حتی اغلب این دمکراسی طلبان دیکتاتور مآب بطرز فاجعه امیزی وقیحانه و اشکار وعیان  سعی در مسکوت  و بی سرو صدا نگه داشتن اعدامهای شبه روزانه رژیم حاکم در ایران در حق دیگر ملتهای غیر فارس ( به هر دلیلی ) گویی جزء لا ینفک تفکروبینش سیاسی  و فلسفه وجودی وعملی انها شده است .
حکایت ذهنیت و تفکراین افراد مثل اهنی است که بصورت قالب خاصی در امده است و محال است که در حالت عادی به قالب دیگری تبدیل شود مگر اینکه دوباره ذوب شده و تبدیل به قالب و شکل دیگری شود اما ذهنیت و تفکر فاشیستی در این افراد ظاهرا تغییر ناپذیر است چرا که با اینکه میدانند که اخبارهایی از ایندست بطور روزانه از ایران منتشر میشود و تقریبا همه از ان خبردار هستند اما شتر مرغ وار سعی میکنند تجاهل کنند.

براستی این نوع سکوتها از جانب این عالیجنابان برای چیست و نیز معیارانسان بودن فرد و حقوق او از دید این صنف فعال حقوق بشر و دمکراسی خواهی فرد از دید این دست اپوزیسیون و دمکراسی خواهان چیست؟ به عنوان یک عرب تنها جوابی که برای این میتوانم پیدا کنم معیار و در واقع چهار چوب انها فارس بودن افراد است لا غیر.