Thursday 13 February 2014

تحصيل به زبان ماىري حق است نه مطلب

این روزها بحث بر سر حقوق ملتها در ایران در اموزش و تحصیل به زبان مادری بسیار داغ است، حقی که نتیجه اهمال و حتی جنگیدن با ان از طرف نظامهای حاکم وسلطه گر پهلوی و دینی به هدایت تئوریسین های قوم حاکم که صد البته صفت روشنفکر را یدک میکشند طی نزدیک به 90 سال ومقابله ملتهای در برابرنقابها از چهره ها زدود.

انچه واضح است اینست که بحث بر سر حق ملتها در تحصیل به زبان مادری حقیست مطلق وهیچ عقل سلیم و بی غرضی هیچ دلیلی برای انکار و نفی ان ندارد و انکار ان تحت هر عنوان و دلیلی نه تنها ناقض حقوق اولیه انسانها بلکه جنایتی عیان و اشکار علیه انسانیت و مدنیت به حساب می اید اما ابراز ان از طرف نظام قبل از انتخابات ریاست جمهوری نشانه ان دست که این بحث نیز از جمله ابزارها و وعده های موقت وغیر قابل عملی شدن ( البته از دید نظام ماکیاویلیستی دینی ) است که معمولا در دوره های خاصی و به تناوب به انها دامن میزند تا به مقاصد مقطعی خود برسد و پس از مدتی همگان را با مبحثی جدید سرگرم کرده و تا اذهان را از مبحث قبلی منحرف کند بنابراین سخن گفتن از حق تدریس به زبان مادری برای ملتهای غیر فارس همانند دیگر حقوق ابتدایی تر ملتها از زاویه نظام حاکم عبث و بی نتیجه است و مثال ان اعدام فعالان عرب به دلیل درخواست همین حقوق همگام با شدت گرفتن سخن درباره این حقوق است.

بهترین شاهد برای ضدیت با این حقوق واز جمله عوامل استمراراین ضدیت را میتوان از زبان یکی از اساتید محترم!! دانشگاه های ایران ( سید جواد طباطبایی ) در نفی زبان ترکی آذری در گفتار خرد ایرانشهری ایران ایشان دید که فرمودند: که کل ادبیات زبان ترکی را میتوان 2 ترم دانشگاهی آموزش داد؟؟!! بر فرض قبول این مغلطه مضحک، قطعا تنها دلیل این انقباض و محدودیت در ادبیات یک ملت چند ده میلیونی را میتوان سیاستهای نژادپرستانه نظامهای حاکم بر ایران با هدایت علمی چنین تئوریسین ها 
وروشنفکران!! نژادپرستی دانست که با منع و سنگ اندازی سعی در تسهیل سیاستهای نظام در فارسینه کردن ملتها فعالیت میکنند. درواقع ایشان و بسیاری دیگراز همفکرانشان در جایگاه یک فرهنگی و استاد دانشگاه  بجای نقد سیستم اموزشی نظام با این جمله بطورضمنی نسبت به اعطای این حق به ملتها هشدار داده اند انهم قبل از به اوج گرفتن بحث درباره ان، بنابراین عکس العمل فرهنگستان ادبیات فارسی در رابطه با این موضوع کاملا طبیعی و به احتمال زیاد هماهنگ شده است.

از زاویه دیگرنگاهی به تفکر تاریخی پان ایرانیستها (که البته صفت پان فارسیستها بیشتر برازنده انهاست )،از دلایل اصلی ضدیت انها با ملتها اینست که به قول انها اعراب صدر اسلام انان را از تکلم به زبان فارسی منع کرده وزبان خود را به انها تحمیل کرده اند که صد البته تاکنون حتی یک سند تاریخی واقعی در اثبات این ادعا ارائه نکرده اند ونیز در دوره سلطه هزار ساله ترکان بر ایران همین فارسی منع شده در زمان اعراب حالت جمود و خمول به خود گرفته است و از شکفتگی دوره قبل از اسلام بازمانده است، حال انکه در دوره ای که به قول انها از جانب اعراب از سخن گفتن به زبان خودشان منع شده بودند میتوان لیستی چند صد نفره از شاعران زبان فارسی و در دوره سلطه ترکان لیستی چند هزارنفری از شاعران فارسی همراه با دیوانهای اشعارانها تهیه کرد و این تعداد شاعران به غیر از لیست بلند بالای نویسندگان و مورخان و ادیبان همراه با کتابهای انها در همان دوره ها میباشد که صد البته شاعرانی چون فردوسی و یغمای جندقی ( نژاد پرست ترین شاعر فارسی دوره قاجار ) و ... که علنا ضد هرملتی بجز ملت فارس هستند و این تفکر نژادپرست را علنا در اشعار خود اورده اند که اتفاقا بعضی از انها نور چشم پان فارسیست ها هستند و در دوره ای زندگی میکردند واشعار ضد عرب و ترک و ... را به فارسی میسرودند که به قول پان فارسیستها از سخن گفتن به فارسی منع شده بودند و یا اینکه حاکمیت ترکان بوده اند.

ملتهایی که نزدیک به صد سال تاوان توهمات تاریخی نخبگان و روشنفکران قوم حاکم وتنها بدليل عقده ها و کمبودهای نخبگان این قوم به شیوه های مختلف چه زجرها و تحقیرها متحمل شده اند و چه شکنجه ها واعدامهایی که بهترین جوانان و نخبگان این ملتها به کام خود کشیده که اخرین انها اعدام هاشم شعبانی شاعرعرب و هادی راشدی میباشد، آیا حق ندارند در عصرفضا و اتم و نانو تکنولوژی بر روى خاک اجدادی خود الفبای مادری خود را بیاموزند، حال آنکه خارج نشينان قوم مسلط به خود این حق را میدهند که در غرب و شرقی که کوچکترین حقی در آن ندارند مدرسه ها به زبان فارسی تاسیس کرده و فرزندان خود را قبل از اینکه زبان کشور میزبان را بیاموزند با زبان و ادبیات خودشان آشنا میکنند حال انکه بسیاری ازهمین افراد این حق را از دیگر ملتها سلب میکنند و ان را توطئه دیگران میدانند.


تحصيل به زبان مادری از حقوق مسلم و انکارناپذیر و مطلق ودر واقع حقی مدنی است که انکار و نفی آن یعنی انکار و نفی این واقعیت است که جغرافیای سیاسی ایران صرفه نظر از اینکه چگونه و چه وقت تشکیل شده است، دارای ملتهایی مختلفی است که هرکدام دارای فرهنگ و زبان اصیل میباشند و این حق مطلق و حیاتی آنهاست که در چنین موقعیتی نسبت به اینده زبان و فرهنگ خود حساس و نگران باشند، چرا که منع و انکار و حتی نفی ان یعنی نفی حق حیات ملتهای غیر فارس در جهت سیاست فارسینه کردن یک کشور،امری که بخودی خود ملتها را وادار عکس العمل میکند، همچنین محکی است برای سنجیدن تفکر و بینش و دیدگاه واقعی سیاسیون و حقوقدانان وفعالان حقوق بشر قوم مسلط در رابطه با حقوق ملتهاست، حقوقی که درمنشورات و اسناد حقوقی بین المللی از جمله اعلامیه جهانی حقوق زبانی ونیز میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و دیگر اسناد اسناد حقوق بین المللی درباره ان تاکید شده و نفی ان یعنی نفی و انکارعلنی معاهدات حقوقی بین المللی امری که صداقت این افراد در زیر سوال میبرد .